جلسه اول نقاشی

ساخت وبلاگ

امروز رفتم کلاس خیلی لذت بخش بود .

یه چیزایی تو حس لذتم قاطی بود که از نوع استرس بود.

همیشه استرس باعث میشه که لذت کامل نبرم .

همون طور که میدونید ساعت کلاس نقاشی رو جایگزین ساعت کلاس آموزشگاه کردم که تو این مدت تعطیله.  درنتیجه باید بگم میرم کلاس . آقا که هیچ متاسفانه متاسفانه مادرم هم حامی علایق و تلاش های ما نیس . نه در همه موارد که بی انصافی نکرده باشم . اما ذاتا به یه چیزایی اصلا اعتقاد ندارن . کلاس ورزش و تفریح و هرنوع هنری از نظرشون واجب نیس . اگه بش بگم دارم میرم نقاشی و هزینه میکنم میگه حالا چه واجبه که بری و قراره چی بشی ... منم اصلا حوصله این همه انرژی منفی اونا رو ندارم. 

موندم بش بگم یا نه . و مسئله اینجاست که ممکنه وسایلم رو که بام میبرم ببینه و حدس بزنه یا سوال بپرسه . حتی داداش و خواهرم گفتن نمیخواد بگی . میبینید پول از خودم جون از خودم اما نمیذارن لذت ببرم بدون اینکه عذاب وجدان بگیرم و یا مجبور به دروغ گفتن بشم .

آخه چرا زندگی من اینقد سخته .

یه جورایی به بقیه هم بسته به نوع فعالیت شون گیر میدن.

امروز داداشم رفته بود دندون کشیده کلی حرف زد بش آقا که چرا پول دادی کشیدی . داداش من 30 سالشه و خودش پول درمیاره. 

احتمال زیاد نگم که دادم میرم چون حوصله هزار سوال و تکرار هر روزه اونا رو ندارم.  بخدا من خطا نمیرم و کار اشتباهی نمیکنم . ولی چرا باید مجبور به این همه پنهان کاری بشم .

میخوام لذت این کارو ببرم.

image ر مثل رسیدن...
ما را در سایت ر مثل رسیدن دنبال می کنید

برچسب : جلسه,نقاشی, نویسنده : 2rozaneeh2 بازدید : 110 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1396 ساعت: 23:38