خیلی کلافه و بیزارم از زندگی این روزا . اصلا ناجور سیر شدم از همه کس و همه چیز . از درون خالی ام .
پریشب هر چی از دهنش دراومد بم توهین کرد چرا که هنوز ازدواج نکردم.
لحظاتم بسییییییار کند میگذره. متنفرم از زندگی . زوری به دنیا میایم زوری زندگی میکنیم مردنمون هم که دست خودمون نیس اونم وقتش زوریه. بعد میگن انسان اراده داره .
من تو این زندگی هییییییچ چیز خاص و مهمی ندارم . هرز آفریده شدم . فقط از صبح تا شب باید خدمات بدم و تحقیر بشم .
حالم بهم میخوره از این زندگی.
ر مثل رسیدن...برچسب : نویسنده : 2rozaneeh2 بازدید : 44