ر مثل رسیدن

ساخت وبلاگ

سرماخوردگی آخر سال با این همه خورده ریزه کار واقعا قوز بالا قوزه . حال ندارم و کلی کار .

پیشاپیش سال نو رو به همه دوستان خوبم تبریک میگم . هر چی از خدا میخواید امسال ایشالا پیش بیاد.

ر مثل رسیدن...
ما را در سایت ر مثل رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2rozaneeh2 بازدید : 74 تاريخ : دوشنبه 30 اسفند 1395 ساعت: 17:53

روزهای آخر اسفند همیشه شلوغ پلوغم.  وقت نکردم یه پست درست بذارم . گیر خونه تکونی بودم تا دیروز که دیگه تموم شد . هر وقت هم فرصت گیر میارم شیرینی پزی میکنم.  خرید عید نکردم چون دم عید اینجا همه چی گرونه.  خیلی چیز لازم هم نیستم . اما اگه پول داشتم و دغدغه خرج نداشتم مسلما بدم نمیومد یه ر مثل رسیدن...
ما را در سایت ر مثل رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2rozaneeh2 بازدید : 54 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 19:11


ر مثل رسیدن...
ما را در سایت ر مثل رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2rozaneeh2 بازدید : 60 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 14:23

شیرینی نخودچی و میکادو درست کردم . خیلی کیف داشت .


ر مثل رسیدن...
ما را در سایت ر مثل رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2rozaneeh2 بازدید : 36 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 0:03

چون آدرس نگذاشتی اینجا جوابت رو بصورت یه پست میذارم .

ممنون از همدلیت. شاید بارها و بارها این چیزا رو از جاهای مختلفی شنیدم اما حسی در من ایجاد نکرد . اما کامنتت حس خاص داشت و به باور قلبیم نشست . چشم در اسرع وقت کاری که گفتی میکنم . بازم ممنون.

ر مثل رسیدن...
ما را در سایت ر مثل رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2rozaneeh2 بازدید : 97 تاريخ : يکشنبه 15 اسفند 1395 ساعت: 12:52

چند وقتیه زندگی رو یه جوری به ساز دلم کوک میکنم . شاید کاملا منطبق نشه اما تونستم بیشتر از قبل خودم رو دوس داشته باشم . به سلامتی و البته زیبایی م بیشتر توجه میکنم با همون محدودیت ها و کمبودها بدون اصلاح و بدون آرایش خاص . باز رفتم و موهام کوتاه کردم.  البته نه کوتاه کوتاه.  شما دیگه حتما میدونید من چقدر موهام رو دوس دارم با همون بلندی شون . ولی کمی از قدش گرفتم و مدل پر زدم . خیلی هم قشنگ شد و بم میات . حتی آرایشگاه پیشنهاد کاشت ناخن داد . اما من بخاطر گیرهای خانواده و هزینه ترمیم ماهیانه ناخن ها تصمیم به این کار نداشته و ندارم . حتی یک انگشت رو برام کار کرد و خیلی خوشم اومد و وسوسه شدم که برم انجام بدم . اما نگران گیرهای اطرافیان، منع نماز خوندنم که میگن وضو باطل میشه و هزینه اضافی هستم که ماهیانه به هزینه های دیگه م اضافه میشه و پرداختش برام سخت میشه . با اینکه این کارو دوس دارم اما فکر نکنم انجامش بدم . سعی میکنم بیشتر هوای خودمو داشته باشم . آقا نبودش . دست خواهرزاده هام رو گرفتم و رفتیم یه کافه که فقط پاتوق دخترهاست. خیلی با بچه‌ها بم خوش گذشت.  شیک شکلات و کاپوچین ر مثل رسیدن...
ما را در سایت ر مثل رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2rozaneeh2 بازدید : 43 تاريخ : يکشنبه 15 اسفند 1395 ساعت: 12:52

الان دو شبه دلم خیلی حوس میکنه بنویسم اما نه تو وبلاگ بلکه با خودکار توی دفتر . قبول دارید حس دیگه ای داره ؟ اما کنارش دلم میخواد یه میز باشه که پشتش بشینم و یه ضبط کوچولو که یه آهنگ ملایم ازش پخش بشه . یه پنجره و چند تا قطره بارون . یه نفس عمیق و یه حال خوب . اما نه دفتری هست و نه قلمی و نه حتی سوژه ای برای نوشتن ندارم.  فقط اینا معلوم میکنه من هنوز حسم زنده ست . دو روز گردن درد شدید دارم و امروز تب استخوانی کردم . ولی حالم خوبه . و حسم خوشحاله.  انگشت شست دستم در زیبایی ناخن کاشته شده بهم چشمک میزنه و خیلی بم انرژی مثبت میده . فکر کنم تو پست قبلی تر گفتم که یه ناخن امتحانی کاشتم ولی به دلایلی نمیتونم بقیه رو بکارم.  اما نمیدونید همین یه ناخن چه حس خوبی بم میده . و چقدر قشنگ شده . دارم رو ریز ریزهای زندگیم بیشتر تمرکز میکنم که بیشتر لذت ببرم . من یه دختر شاد و قوی و در عین حال زیبا هستم . اصلا از خود تعریفی نیست . من سعی میکنم بیشتر از قبل خودم رو ببینم و روس داشته باشم همین . ر مثل رسیدن...
ما را در سایت ر مثل رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2rozaneeh2 بازدید : 63 تاريخ : يکشنبه 15 اسفند 1395 ساعت: 12:52

میدونید که عاشق آشپزی و البته بیشتر شیرینی پزی هستم . چون همیشه عکس گذاشتن برام سخت بوده عکس نگذاشتم.  حالا میخوام از گوشی سعی کنم چند تا کار براتون بذارم .

ر مثل رسیدن...
ما را در سایت ر مثل رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2rozaneeh2 بازدید : 42 تاريخ : يکشنبه 15 اسفند 1395 ساعت: 12:52

خوزستان زیر آوار خاک نفس نفس میزند
هیچ کس را باکی از مردنش از پرپر زدنش نیست
تن خشک و عریانش ضجه درد سالیان سال است
سالیان فرسنگ ها دور از سبزی و طراوت
آبش را و جانش را به یغما بردند
از درونش سکه زدند و تاج سر کردند
خاکش بر سر ما و تاجش بر سر آنها
تشنگی ش در گلوی ما و آبش در کام آنها
ترک ترک برداشته تنش
خون در رگ اهلش خشکیده
حالا نه آبی و نه سبزی و نه جانی
نه نفسی و نه آهی که حتی از درونش برآید
خوزستان زیر آوار خاک نفس نفس میزند ...

ر مثل رسیدن...
ما را در سایت ر مثل رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2rozaneeh2 بازدید : 59 تاريخ : يکشنبه 15 اسفند 1395 ساعت: 12:52

من هستم و خوبم و سعی میکنم بهتر و بهتر باشم ....

همین بس که خوبم و بقیه هییییییچ. ...

ر مثل رسیدن...
ما را در سایت ر مثل رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2rozaneeh2 بازدید : 50 تاريخ : يکشنبه 15 اسفند 1395 ساعت: 12:52

امروز مشغول خونه تکونی بودم . فقط کار یه اتاق تموم شد . یه دفعه بین کار تب کردم و استخون درد شدیدی گرفتم که مجبور شدم قرص بخورم . خیلی خسته شدم و اذیت بودم اما راه نداشت که متوقف کنم و ادامه دادم . دلم بازار رفتن و خرید زیاد بی دغدغه پول میخوات . تا آخر اسفند باید یه نوبت لیزر و یه نوبت دکتر داخلی بگیرم برا چکاپ.  باید بتونم حتما این دو کارو انجام بدم . دلم مسافرت با هواپیما میخوات که برم با دوستم بگردم.  چقدر دلم چیز میز میخوات ...با همین امید و آرزوها آدم زنده میمونه و زندگی میکنه وگرنه که فاتحه ش خونده بود . حالا ک امید و آرزو رو کسی از من نگرفته پس راحت آرزو میکنم و امید میبندم. .. ر مثل رسیدن...
ما را در سایت ر مثل رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2rozaneeh2 بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 15 اسفند 1395 ساعت: 12:52


عالییییییی بود . فرصت کنم بیام تعریف کنم . 

ر مثل رسیدن...
ما را در سایت ر مثل رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2rozaneeh2 بازدید : 61 تاريخ : پنجشنبه 21 بهمن 1395 ساعت: 23:58

از گوشی نتونستم سایز عکس رو تنظیم کنم . دیگه همین اندازه موند . جاتون خالی خیلی خوش گذشت.  و همه چی عالی بود. کیک و ساندویچ الویه و نسکافه پذیرایی کردم و هیچی کم نیومد تازه کلی هم اضاف اومد. کیک 5 کیلویی سفارش داده بودم و خیلی هم خوشمزه شده بود. البته کار یکی از دوستان یوگایی م بود که کار شیرینی پزی بطور حرفه ای انجام میده و دستش درد نکنه که قبول زحمت کرد. تو کارا یکی دیگه از بچه‌ها کمکم کرد منم که یه سری کارا باید تو خونه میکردم همش قایم موشک بازی کردم تا تونستم انجام شون بدم . چون تو خونه شرایط پذیرایی ندارم از بچه‌ها دعوت کردم بیان پارک . یه پارک تمیز و امن . حدود 35 نفر بودیم و کلی عکس گرفتیم. زیرانداز پهن کردیم و سفره ساتن پهن کردم و وسایل پذیرایی روش چیدم . تازه یه خلاقیت بکار بردم و گفتم یه تنوع تو دورهمی ها ایجاد کنم . به فکرم رسید یه بازی ببرم و به سه نفر برنده اول هم جایزه بدم . نمیدونم بازی تومبلان رو میشناسید یا نه . همون که تعدادی کارت داره با یه سری شماره . که اعداد رو میخونی و هر عددی که رو کارت داشتیم روش رو مثلا یه لوبیا میذاریم و همینطور پیش میره تا همه اعداد کار ر مثل رسیدن...
ما را در سایت ر مثل رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2rozaneeh2 بازدید : 40 تاريخ : پنجشنبه 21 بهمن 1395 ساعت: 23:58

پست گذاشتن از تو گوشی حس و حوصله میخواد . برا همین خودم هل میدم که بیام پست بذارم . روزها مثل هم میگذرن.  از بارون خبری نیست.  گردوخاک فراوون و طاقت فرسا بود چند روز پیش . حالا چند روزه خیلی سرد شده . دیگه بهمن تموم بشه اسفند ما باید باز فکر کولر روشن کردن باشیم . دلتنگی از هر نوعی تو وجودم احساس میشه . خیلی امشب دلم میخواد تنهای تنها باشم . یادش بخیر روزهای خوابگاه شیراز . حتی حوس سفر با اتوبوس کردم . چه روزایی بور تنها میرفتم و میامدم . البته چند سری خانواده م میبردن یا می اوردنم.  اما تنهایی تو اتوبوس و اون پیچ و خم جاده ها خیلی برام لذت‌بخش بود . حیف که یه سری از تجربه ها دیگه تکرار نمیشن . امشب فقط تنهایی میخوام و سکوت . بیخیالی  و بی مسئولیتی بی قیدی به همه چیز . دلم یه اتاق شخصی میخواد واااای که چقدر این آرزو برام عزیزه حتی اگه ازدواج کنم هم اتاقم جای داشتن اتاق دوران مجردی رو نمیگیره . ازتون خواهش میکنم تودعاهاتون منو یادم کنید و برام عاقبت بخیری طلب کنید . امیدوارم که خودتون هم سربلند و عاقبت بخیر باشید. ر مثل رسیدن...
ما را در سایت ر مثل رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2rozaneeh2 بازدید : 61 تاريخ : پنجشنبه 21 بهمن 1395 ساعت: 23:58

امروز یوگا رو از نوع یوگای کودکان اجرا کردیم . خیییییییلی خوش گذشت و یه چیز متفاوت بود . مربی ازمون خواسته بود به کودک درونمون توجه کنیم و هر چی دوس داشت براش بخریم یا لباس بچه گانه بپوشیم . منم یه دامن گل گلی خیلی خوشکل داشتم پوشیدمش با جوراب شلواری مثل بچگی ها . موهام رو هم دو گوشی بستم و خیلی بانمک شدم . حتی هرکدوم از بچه‌ها میومد هم با حالت لی ای راه رفتن میرفتم سمتش و بغلش میکردم . بچه ها کلی ذوق کردن از اینکه من چنین خلاقیتی بکار برده بودم و کلی ازم تعریف کردن . پفک و لواشک هم برده بودم . بچه‌ها هم یه چیزایی آورده بودن و یه جور ایی تیپ کودکی زده بودن اما تیپ من خیلی متفاوت تر بود . کلی رقصیدیم و یوگا بچه گی کردیم . خیلی عالی بود خیلی . ر مثل رسیدن...
ما را در سایت ر مثل رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2rozaneeh2 بازدید : 41 تاريخ : پنجشنبه 21 بهمن 1395 ساعت: 23:58

دیشب فیلم دختر رو دیدیم . فیلم قشنگی بود . از اون فیلم هایی که مستقیما انگشت میذاشتین روی قلب من و احساسم.  از اون فاصله های خیلی دور و دراز بین تفکر نسل پدر و دختر . البته و صد البته که پدر توی فیلم اصلا تو مهربونی هاش شبیه پدر من نبود فقط تو سخت گیری هاش شباهت داشت . دختر توی فیلم با دوستاش یه قرار دورهمی داشت که باید از آبادان میرفت تهران ، با کلی استرس و ترس و هل مادر آخرش مجبور شد خودش به پدرش بگه که چنین برنامه ای هست و داره ازش اجازه میگیره که بره . اما پدر که این چیزها رو در فرهنگ خودش نمیدید با داد و فریاد به دخترش گفت تو چطور فکر کردی که من چنین اجازه ای به تو بدم که از اینجاااااا تا تهران بری . و دختر رو از خودش روند و به اشک چشماش سپرد. خوبیش این بود که یه مادر دلسوز که حس دخترش رو میفهمه کنارش بود که خیلی سعی کرد حال دخترش رو درک کنه و آرومش کنه که اگه اگه مادرم من بود راحت ازم میخواست که اصلا ناراحت نشم و میگفت حالا نرو مگه نری چی میشه. حال دختر رو من کاملا میفهمم از اون نظر که هربار یه برنامه ای برام پیش میومد جرات نداشتم بگم میخوام یه کوچه پایین تر برم و یه ساعت دی ر مثل رسیدن...
ما را در سایت ر مثل رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2rozaneeh2 بازدید : 74 تاريخ : پنجشنبه 21 بهمن 1395 ساعت: 23:58

مراسم شب یلدا رو دوس دارم در حد دور همی بودن و خندیدن و شاد بودن . خیلی به مراسمش بخاطر اعتقادات آقای خونه اهمیت نمیدم با اینکه خیلی دوس دارم یه شب ویژه داشته باشم . اهل انتقاد از پیروان این شب و نوع مراسمی که گرفته میشه نیستم . به اعتقاد من هر چیزی که باعث خوشحالی و دور هم جمع شدن بشه خیلی خوبه . این شب مصادف هست با تولد خواهرزاده من . بیچاره چه ذوقی میکنه . پدر و مادرش هم کلی هزینه میکنن و میان پیش ما و همه چیز در سکوت اجرا میشه . نه دستی و نه رقصی و نه آهنگی .امیدوارم یلداتون به شیرینی انار سر بشه . و دور هم شب پرخاطره ای داشته باشید . برا منم دعا کنید دوستان خوب من . ر مثل رسیدن...
ما را در سایت ر مثل رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2rozaneeh2 بازدید : 57 تاريخ : دوشنبه 27 دی 1395 ساعت: 12:28

وقت نمیکنم بیام و بنویسم   . ببخشید که حتی نمیرسم بتون سر بزنم . همه لحظات روز و شبم رفته رو دور سریع . بدو بدو بدو .همه ش کار . دیگه وقت کمتری هم پای گوشی میذارم .امیدوارم همه تون سلامت باشید.  هیچی مثل سلامتی نیست. راستی بالاخره سه شنبه هفته پیش رفتم جواب آزمایشم نشون دکتر دادم شاکی شد که چرا دیر اومدم . اما خدا را شکر مشکلی نبود و آزمایش موردی نداشت . تو فکر بخشیدن اون چیزهایی هستم که برای جهیزیه م جمع کرده بودم . البته خیلی چیزهای خاصی نیستن.  چیزهایی که مال روزهای دل زنده و امیدوار بودنم بوده . روزهایی که براشون خواب دیده بودم و نقشه کشیده بودم . دلم خیلی بشون خوش بود و تصورشون برام لذت بخش بود.  اما حالا دیگه منتظرشون نیستم . دیگه قبول کردم که مسیر زندگی م جور دیگه ای رقم خورده و از جاده دیگه ای رد میشه . اون جاده سبز و زیبا راهش برا من بسته ست و باید تو همین مسیری که هستم و یه طرفه ست پیش برم و مواظب باشم چیزی از دست ندم . چقدر رویا بافتن به آدم حس خوب میده . اما دیگه رویا سازی م هم متوقف شده . من نقش و رسالت دیگه ای دارم . باید بمونم و حواسم به دور و بری هام ر مثل رسیدن...
ما را در سایت ر مثل رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2rozaneeh2 بازدید : 41 تاريخ : دوشنبه 27 دی 1395 ساعت: 12:28

همه کسانی که یه پدر خوب دارید خدا رو بسیار شکر کنید و روزی میلیون بار برای سلامتیش دعا کنید . تیلوی عزیزم خدا پدر و مادرت رو برات یه عمر با عزت حفظ کنه . پدری که به معنای واقعی پدره.  پدری که اگه تو تب کنی اون میمیره.  پدری که خنده تو امید زندگی اونه.  این پدر قبله عشق فرزندش میشه.  پدری که تو هم جونت براش در میات. پدر خوبی که همه جور امکان خوشبخت بودن تو رو فراهم میکنه. پدری که به موهای سرت اجازه نفس کشیدن میده.  پدری که چیزی رو میپسنده که تو دوس داری.  جایی که تو شاد باشی امکان رفتنت رو پیش میاره . پدری که همه جوره بهت افتخار میکنه . و تو رو تو آدم حساب میکنه . تو براش یه جنس یا فقط یه دختر نیستی. تو براش فقط بار رو دوش نیستی . تورو آدم به حساب میاره . خدا به همه پدر های خوب سلامتی بده . عاشق پدر مهربون رویاهای خودم هستم . پدری که دست دخترش رو میگیره میبره بازار و میگه دخترم هر چی دوس داری بخر و تو فکر هیچی نباش .بیات تو آشپزخانه و بگه دختر بابایی یه چای میدی بابا؟بیات و بگه دختر بابایی چطوره؟هر جا هم بشینه بگه دخترم قند عسلم .بگه یه دختر دارم شاه نداره ر مثل رسیدن...
ما را در سایت ر مثل رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2rozaneeh2 بازدید : 54 تاريخ : دوشنبه 27 دی 1395 ساعت: 12:28

فردا احتمالا با مامانم برای آنجیو میرم تهران . چند روزی نمیتونم بیام وبلاگ. 

خیلی تو دلم استرس و دلهره دارم . کندن از این جایی که توش خیلی وقتا درد میکشم برام خیلی سخته .

دعا کنید عمل مامانم با موفقیت انجام بشه .

دوستون دارم . و براتون بهترین ها آرزو میکنم .

ر مثل رسیدن...
ما را در سایت ر مثل رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2rozaneeh2 بازدید : 41 تاريخ : دوشنبه 27 دی 1395 ساعت: 12:28